Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8969 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
phonetic system of spelling
U
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jus sanguinis
U
قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
intuitivism
U
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
phonotypy
U
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
indeterminate vowel
U
حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد
orthographic
U
املایی
an orthographical mistake
U
غلط املایی
misspelling
U
غلط املایی
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
A few spelling errors caught my eye.
U
چند غلط املایی به چشمم خورد
free ports
U
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port
U
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
thereunder
U
بموجب ان
by of
U
بموجب
under these rules
U
بموجب این قوانین
indicement
U
اتهام بموجب ادعانامه
thereby
U
از ان راه بموجب ان در نتیجه
whereby
U
که بموجب ان بچه وسیله
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
hereby
U
بموجب این نامه یا حکم یا سند
know allmen by these presents
U
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
psephism
U
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
jussoli
U
قانونی که بموجب ان شخص تبعهء کشوریست که در ان متولد شده
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
interpleader
U
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
free fishery
U
حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
plutonism
U
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
theory of preformation
U
فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
constants
U
همیشگی
perpetual
U
همیشگی
habitual
U
همیشگی
constant
U
همیشگی
usual
U
همیشگی
all-time
U
همیشگی
perennials
U
همیشگی
perennial
U
همیشگی
permanent
U
همیشگی
perpetuance
U
همیشگی
endlessness
U
همیشگی
eterne
U
همیشگی
plutonic theory
U
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
feu
U
اجازه همیشگی
everlasting
U
همیشگی دائمی
standing
U
ثابت همیشگی
hobby-horses
U
خواهکار همیشگی
hobby-horse
U
خواهکار همیشگی
permanencies
U
ترتیب همیشگی
perpetuate
U
همیشگی کردن
permanent magnet
U
اهنربای همیشگی
perpetuating
U
همیشگی کردن
permanently
U
بطور همیشگی
habitue
U
رونده همیشگی
continual
U
دائمی همیشگی
near-constant state of flux
U
تغییر همیشگی
perpetuates
U
همیشگی کردن
perpetuated
U
همیشگی کردن
eternal
U
جاودانی همیشگی
perdurable
U
همیشگی ابدی
permanent flow
U
بده همیشگی
permanency
U
ترتیب همیشگی
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
hobby-horses
U
فکر و ذکر همیشگی
physician in ordinary
U
پزشک رسمی یا همیشگی
rente
U
سالواره همیشگی درامدسالیانه
hobby-horse
U
فکر و ذکر همیشگی
permanence
U
ثبات استمرار همیشگی
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
for keeps
U
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
vice
U
فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
vices
U
فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
vises
U
فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
vice-
U
فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
rentlen
U
دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
snow line
U
خطی که حدبرف همیشگی رامعین میکند
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus
U
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
sequoia
U
میباشد
adeni
U
میباشد
gametophyte
U
میباشد
gallium
U
میباشد
afr
U
میباشد
aceto
U
میباشد
aden
U
میباشد
ads
U
میباشد
ad
U
میباشد
adeno
U
میباشد
afro
U
میباشد
he is a man he is sick
U
وی مریض میباشد
iodine
U
عنصرشیمیایی که علامت ان I میباشد
custodians
U
بستههای دیسک و ..... میباشد
custodian
U
بستههای دیسک و ..... میباشد
iodin
U
عنصرشیمیایی که علامت ان I میباشد
delegated
U
نماینده
agent
U
نماینده
delegates
U
نماینده
proxy
U
نماینده
factor
U
نماینده
commissioner
U
نماینده
factors
U
نماینده
proctor
U
نماینده
commissioners
U
نماینده
nominee
U
نماینده
delegate
U
نماینده
nominees
U
نماینده
dept
U
نماینده
depts
U
نماینده
delegates
U
نماینده ها
representatives
U
نماینده ها
mercantile agent
U
نماینده
delegating
U
نماینده
indicator
U
نماینده
agents
U
نماینده
deligate
U
نماینده
agency
U
نماینده
agencies
U
نماینده
representatives
U
نماینده
deputies
U
نماینده
indicant
U
نماینده
deputy
U
نماینده
indicatory
U
نماینده
doers
U
نماینده
doer
U
نماینده
attorney
U
نماینده
attorneys
U
نماینده
representative
U
نماینده
principles
U
اصول
doctrine
U
اصول
roots
U
اصول
tenet
U
اصول
ism
U
: اصول
teaching
U
اصول
root
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
teachings
U
اصول
technic
U
اصول
doctrines
U
اصول
ism
U
اصول
caveat subscriptor
U
مسئولیت به عهده عضو میباشد
anopheles
U
که ناقل میکرب مالاریا میباشد
bonded goods
U
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
insurance agent
U
نماینده بیمه
envoi
U
مامور نماینده
legate
U
نماینده پاپ
customs agent
U
نماینده گمرکی
manufacturer's agent
U
نماینده تولیدکننده
legates
U
نماینده پاپ
internunico
U
نماینده پاپ
marker ship
U
کشتی نماینده
law agent
U
نماینده قضایی
Member of Parliament
U
نماینده مجلس
envoy
U
مامور نماینده
envoys
U
مامور نماینده
expessive
U
حاکی نماینده
assignee
U
نماینده مامور
by depty
U
بوسیله نماینده
jack and gill
U
دونامه نماینده ........
manufacturer's agent
U
نماینده سازنده
manufacturers' agent
U
نماینده سازنده
manufacturers' agent
U
نماینده تولیدکننده
Members of Parliament
U
نماینده مجلس
representation
U
تمثال نماینده
representations
U
تمثال نماینده
represented
U
نماینده بودن
law agent
U
نماینده حقوقی
deputies
U
وکیل نماینده
represents
U
نماینده بودن
election
U
انتخاب نماینده
sales representative
U
نماینده فروش
sales agent
U
نماینده فروش
Recent search history
Forum search
1
FIRST Team Number
1
tink and grow rich
1
Winning a Mandate in the House of Representatives Election به چه معناست
1
popsicle
1
In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1
construed
3
as red as a rose
1
مرض سینه وبغل
1
i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1
اصول رفتار با کودک 3 تا 4 سال
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com